زنان،معلمان مکتب فاطمیون
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۱۷۸۷۶
فرماندهی که رشادت و ازخودگذشتگیهایش در جنگهای چریکی، زبانزد همه بود. فرماندهی که در نهایت روز شنبه ۹اسفند ۹۳، در جریان آزادسازی تپه «تل قرین» در حومه «درعا» بهدست تروریستهای «جبهه النصره» به شهادت رسید و پیکر پاکش در مشهد مقدس تشییع و به خاک سپرده شد. «خاتون و قوماندان» کتابی است که در آن با زندگی خانم امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی، فرمانده برجسته و پرافتخار لشکر فاطمیون آشنا میشوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفتوگوی «جامجم» با مریم قربانزاده، نویسنده کتاب «خاتون و قوماندان»
عشقی که زندگیساز شد
خاطرات افراد تا چه اندازه میتواند روایتگر تاریخ باشد؟ به ویترین کتابفروشیها که نگاهی میاندازی پر است از کتابهای خاطرات و زندگینامه قهرمانان و مفاخر و مشاهیر ملی. در این کتابها اما کمتر اثری را میتوان یافت که نشاندهنده نقش و حضور محوری زنان در مسیر زندگی یک قهرمان باشد.
کتاب «خاتون و قوماندان» از معدود کتابهایی است که با نثری روان و نگاهی متفاوت از زندگی خانم امالبنین حسینی با شهید علیرضا توسلی(ملقب به ابوحامد) میگوید. به بهانه رونمایی از تفریظ رهبر معظم انقلاب بر این کتاب که جمعه پیش رو ۲۲اردیبهشت در مشهد برگزار میشود؛ با مریم قربانزاده، نویسنده این کتاب گفتوگویی در جامجم داشتیم که در ادامه میخوانید.
کتاب خاتون و قوماندان بر چه مبنایی نوشته شد و علت انتخاب قالب خاطره برای آن چه بود؟
شهدای مدافع حرم به زمانه ما نزدیک هستند و وابستگی سنی، جغرافیایی و زمانی ما با آنها زیاد است. بنابراین مردم دوست دارند درباره آنها بیشتر بدانند. من زمانی خدمت خانم حسینی رفتم که حدودا سه ماه از شهادت ابوحامد گذشته بود. آن زمان پای خانم حسینی شکسته بود و درگیر این مسأله هم بودند. به همین دلیل حرفهایمان بیشتر شکلی دوستانه و در حاشیه عیادت از ایشان بود. آنجا بحث این کتاب را اینطور مطرح کردم که اجازه بدهید فعلا خاطرات شما را ثبت کنم تا بعدا که برای انتشار آن تصمیم بگیریم. ایشان هم موافقت کردند و کار تا یک جایی پیش رفت، اما باز بهدلایلی که خوشایند هیچکدام از ما هم نبود کار حدود دو سال به تعویق افتاد. بعد از این مدت بود که تصمیم گرفتیم ۱۰جلسه گفتوگوی ابتدایی انجام شده را تکمیل کنیم. خوشبختانه کتاب تکمیل و نوشته شد و برای انتشار هم به خاطر اصرار و شوقی که نشر «ستارهها» داشت، به این نشر سپرده شد. خاتون و قوماندان را بهشخصه در قالب خاطره نمیدانم و آن را روایت زندگی همسر شهید ابوحامد میدانم. نام خاطره بعضا تداعیکننده تکخاطرههای مرسوم است اما خاتون و قوماندان زندگینامه است. زندگی خانمی است که با یک مجاهد افغان زندگی میکند و... . حتی خیلیها که این کتاب را میخوانند، میگویند ما از ابوحامد و فعالیتهایش چیزی نفهمیدیم! اما من همواره به این امر اعتقاد دارم که روایت مردانه را باید مردان بنویسند. هنوز هم من با یک آقا درباره روایت هایش از جنگ صحبتی نکردم، چون روحیه اش را ندارم. درباره لشکر فاطمیون فکر میکنم این، کار امثال من نیست. مأموریتی که برای خودم تعریف کردم، این نیست که وارد جنبههای نظامی جنگها بشوم. ساختار فکری من روایت تاریخ اجتماعی زنانه معاصر با تأکید بر بحرانهای کلان و تمدنی از جمله جنگ تحمیلی یا نبرد با داعش است.
جذابترین قسمتهای این کتاب برای شما چیست؟
جذابترین قسمت این کتاب برای من شخصیت خود شهید توسلی است و سازگاریهایی که این زن و شوهر در مسیر زندگی با هم داشتند. همچنین فرهنگ و آداب و رسوم افغانستانی که گرچه خیلی با ما بیگانه نیست، اما به قدری متنوع و شیرینی است که واقعا از شنیدنش لذت میبردم. زندگی و کلا فرهنگ افغانستانی با تمام رنجها و کاستیهایی که در طول تاریخ کشیدهاند پر از رنگ و شادی است. فکر میکنم تلخترین اتفاق برای هر انسانی دوری از وطنش باشد و امروز افغانستانیهای بسیاری در سراسر دنیا و بهخصوص ایران زندگی میکنند. با این وجود آنها زندگی را سخت نمیگیرند و همیشه لبخند به لب دارند. کمااینکه در کتاب را میخوانیم وقتی همسر شهید توسلی به افغانستان میرود تازه متوجه ساده زیستی و منش آرام و قانع آنها میشود. خلق و خوی افغانستانیها در کنار زبان شیرین فارسی دری جزو نکات مهمی بود که سعی کردم آنها را در کتاب نشان دهم.
چگونه میتوانیم از زندگی شخصیتها و شهدای جهاد و مقاومت رمان زندگینامهای بنویسیم و در این عرصه تا چه اندازه میتوانیم وارد عالم خیال شویم و دست به تخیل بزنیم؟
ما بهعنوان نویسنده اجازه استفاده از تخیل به معنای خیالپردازیهایی که در عالم واقع وجود نداشته باشند را در روایتپردازیها و زندگینامهنویسیها نداریم. نمیتوانیم با تخیل خودمان ماجراها و حوادثی را رقم بزنیم که در عالم واقع وجود نداشته و بعد نامش را روایت مستند و زندگینامه بگذاریم. ما بهعنوان نویسنده حتما باید در قالب تاریخها و اتفاقات واقعی پیش برویم اما این به معنای بستهشدن دریچه خلاقیت نویسنده نیست. متاسفانه در این سالها تاریخ شفاهی خیلی شبیه به گزارشنویسی شده و خیلی از ما بهجای نویسندگی دست به قلم شدیم و گزارشی نوشتهایم بدون اینکه حتی نقطهای جابهجا شود. در مقام یک گزارشنویس فقط یک نظم تاریخی و روزمره به روایتهای راوی دادهایم و خودمان را از روایت کنار کشیدهایم! بنده در کتابهایی که نوشتهام بهشدت قائل به حفظ واقعیت و اتفاقات واقعی هستم که در زندگی راویان کتاب وجود داشته. یعنی هیچ نکتهای در هیچکدام از کتابهایم نیست که قضاوت یا فکر شخصی خودم باشد و در عین حال خلاقیت را هم حفظ کردهام. به عبارتی سعی کرده ام آثارم به ادبیات و رمان فارسی نزدیک شود و طبق نظر استادان فن موفق به انجام این کار شدهام. یعنی آثارم فاصله کمی با رمان دارند و به توصیه خیلی از اساتید مطرح ادبیات بهتر است رمان بنویسم تا اینکه زندگی شخصی را رمان گونه بیان کنم. ما به این خلاقیتها در عرصه ادبیات خیلی نیاز داریم و اینها راههای جذب مخاطب و جوانهاست؛ اینکه واقعیتها را بگوییم و در عین حال خلاقیت و لحن خودمان را نادیده نگیریم. مثلا در «خاتون و قوماندان» سعی کردم لحن کتاب فارسی دری باشد که برای مخاطب افغانستانی هم ملموس شود.
متن کتاب بسیار روایی و صمیمی است. آیا میتوان بخشی از این صمیمیت را به واژهها، ادبیات و تعابیر افغانستانی راوی که در کتاب گنجانده شده، مرتبط دانست؟ و اصلا چگونه به این سادگی در نگارش رسیدید؟
به هر حال وجه تمایز زندگی یک خانواده افغانستانی با یک زندگی ایرانی همین نکات است. حالا این نکات را چطور میتوان به مخاطب رساند؟ مدام باید در کتاب یادآوری شود که این زندگی یک افغانستانی است، اینها مردمی از افغانستان هستند و زبان و پوشش و غذاهایشان متفاوت است. متاسفانه ما در آثار فرهنگی و هنریمان به اشتراک زبان فارسی خیلی کم بها دادهایم. زبان فارسی، زبانی نیست که فقط ما باید به فکر حفظ آن باشیم بلکه افغانستانیها، تاجیکها و دیگر شهرها و گروههایی که فارسی صحبت میکنند، باید ارزش این زبان را درک کنند و در حفظ آن بکوشند. سادگی در بیان و روایت کتاب کار آسانی نیست. واقعیتش خودم هم فرمول خاصی برای ساده روایت کردن نداشتم. شاید به این دلیل باشد که به نگارش، نگاهی پروژه ای ندارم و کاری را برای نگارش انتخاب میکنم که دلم میخواهد. پیشنهادهای زیادی برای نگارش به من می شود، اما من کار سفارشی را که خودم نتوانم با آن ارتباط برقرار کنم، نمیپذیرم. هر کاری را قبول نمیکنم مگر اینکه علاقه و عشقی نسبت به موضوع آن داشته باشم. صداقتی که در نوشتن دارم تصنعی نیست و برای به وجود آوردن این حس در مخاطب هیچوقت جمله یا مفهومی را پس و پیش نکردم و خدا را شاکرم که مخاطبانم این صمیمیت در کلام را از ویژگیهای نثر من میدانند.
آوردن خاطرههای دفترچه خاطرات و نامههای رد و بدل شده بین خانم حسینی و شهید توسلی، از نکات تاملبرانگیز در این کتاب است. از تاریخ و ادبیات این نامهها اینطور به نظر میآید که بیشتر راهی برای پرکردن دوری و دلتنگیهایشان بودهاست. چگونه به این نتیجه رسیدید که این نامهها را در خلال روایت کتاب بگنجانید؟
ما نمیتوانیم زندگی یک مجاهد را بدون خانواده روایت میکنیم. عنصر اصلی یک خانواده که باعث استواری و سرپا نگه داشتن یک خانواده میشود چیزی جز عشق و ایمان نیست. گنجاندن این نامهها در کتاب کمکی بود به اینکه رابطه عاشقانه برگرفته از یک زندگی ایمانی نشان دادهشود. از آنجا که به حفظ حیا در آثار هنری اعتقاد دارم، سعی کردم در این کتاب عشق توام با حیا را به مخاطب نشان دهم. فرهنگ افغانستان به شدت ماخوذ به حیاست و آسیبهایی که به عشق پاک شرقی ایرانیها وارد شده، وارد فرهنگ آنان نشدهاست. یکی از ابزارهایی که به من به عنوان نویسنده به نشان دادن عشق پاک بین این دو نفر بدون پردهدری کمک میکرد، همین نامهها بود. این نامهها تاریخهای متفاوتی دارند و البته کمکی بود در جهت سندسازی و حفظ استناد کتاب. از آنجا که جابهجایی تاریخی نامهها زیاد است شاید بعضیها ایراد بگیرند که این نامه چه ارتباطی با محتوای کتاب دارد. شاید بعضا نامهها با محتوای کتاب ارتباط نداشتهباشد، اما بین خود این نامهها ارتباطی وجود دارد.
فکر میکنید تلاش شما برای شناختن و شناساندن شخصیت شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) به ثمر نشسته است؟
همه نویسندهها به نیت تاثیرگذاری در جامعه قلم به دست میگیرند و شروع به نگارش کتاب میکنند. در تمام کارهایم سعی میکنم گام به گام ادبیات پایداری و مقاومت را ارتقا ببخشم. این جزو وظایف و رسالت من است که اگر نتوانم آن را انجام دهم دیگر نویسنده نیستم و یک گزارشگرم. در مقام نویسنده سعی میکنم تعهدم را نسبت به ادبیات این مرز بوم انجام دهم. در مورد کتاب خاتون و قوماندان هم فکر میکنم توانسته اثرگذاری خوبی بر مخاطبانش داشتهباشد. بهخصوص اینکه عنایت رهبر انقلاب هم شامل آن شده و همین مهم در آینده باعث توجه بیشتر مردم به کتاب هم خواهدشد.
و در نهایت آثار درباره شهدا چگونه باید منتشر شود تا اثرگذار باشد؟
متاسفانه آثار و زندگی شهدا به نوعی به دام تکرار افتادهاست. اگر یک مجموعه کتاب را در این حوزه به جوان امروزی بدهیم، نهایتا دو کتاب را بخواند و بقیه را کنار میگذارد. چون تفاوت شان صرفا در نام شهرها و اتفاقات کوچک است. این در حالی است که مردم نسبت به تکرار و تقلید، سریع واکنش نشان میدهند. بنابراین کار ما به عنوان نویسنده خیلی سخت است؛ چرا که هر اثر فرهنگی-هنری باید با دیگر آثار منتشر شده در این حوزه متفاوت باشد و ویژگیهای خاص به خود را داشتهباشد. این نحوه نگارش یک نویسنده است که باعث میشود یک موضوع واحد واجد ویژگیهای خاص به خود باشد. اگر ما نویسندهها به این باور برسیم که نویسنده هستیم نه گزارشنویس، شاید تنوعی بیشتری به مضمون و نگارش آثارمان بدهیم.
ام البنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی(ابوحامد)
دل سوختهام هدیه به حضرت زینب(س)
شهید توسلی از شاگردان امام خمینی(ره) بود و از همان زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود در فعالیتهای انقلابی حضور داشت. او همیشه از نبوغ خود در راستای دفاع از اسلام و انقلاب استفاده میکرد و به جوانان هم توصیه میکرد راه اسلام و انقلاب را دنبال کنند. شهید توسلی سال۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد. در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و یکی از برادرانش هم توسط کمونیستها شهید شد. او سال۱۳۶۳ به ایران مهاجرت کرد. مهاجرت او به ایران همزمان با اوایل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. بنابراین با روحیه شهادتطلبانهای که داشت، مدتی در نبرد با متجاوزان بعثی در کنار رزمندگان ایرانی بود. پس از پایان جنگ تحمیلی هم برای جنگ با ارتش کفر راهی افغانستان شد و همراه با سایر جهادگران در برابر حملات بیگانگان از افغانستان دفاع کرد. با برقراری آرامش نسبی در افغانستان، شهید توسلی نیز لباس رزم را تن در آورد اما با خودش عهد بست که هر زمان نیاز باشد دوباره برای دفاع از دین، لباس رزم بر تن کند و بار دیگر به ایران برگشت. پس از شدت گرفتن تهاجم علیه حرم آلا... در سوریه، شهید توسلی بار دیگر با همرزمان قدیمی خود عازم سوریه شد. پس از حدود دو سال حضور در میدان نبرد، مصلحت خدا بر این قرار گرفت که شهادت نصیبش شود.
یادم هست پیش از شهادت یک بار به او زنگ زدم و گفتم شهادت نصیبت میشود. ابوحامد خندید و گفت: ما کجا و شهادت کجا! دعا کنید. روز شهادت نیز ابوحامد دو ساعت قبل از آن تماسی با من داشت و گفت قرار است به مأموریت برود و مشخص نیست کی تمام میشود. ایشان دیگر از آن مأموریت برنگشت. زمانی که با او صحبت کردم، دگرگون شدم و سپردمش به خدا. از بیبی مدد خواستم و گفتم هر چه صلاح خدا باشد. یک حال عجیبی در من ایجاد شد. اهمیت ندادم و کارهای منزل را انجام دادم. چند روزی گذشت و من موفق به تماس و ارتباط با او نشدم. شهادت ایشان را از طریق سایتهای اینترنتی متوجه شدم. حال خاصی به من دست داد. گفتم: «انالله و انا الیه راجعون»، خدا را شکر کردم که در نهایت با تحمل مشقتها و سختیها به آرزویش رسید. دلم میخواست محل شهادت همسرم را از نزدیک زیارت کنم اما میدانم که امکانش نیست. دیدن محل شهادت ابوحامد جزو حسرتهایم شده، من دل سوختهام را هدیه کردم به بیبی حضرت زینب(س).
ابوحامد صادقانه، با عشق به اهل بیت(ع) جهاد کرد و دوستدار آرمانهای اسلام در آن سوی مرزها بود. معتقد بود انجام تکلیف مرز نمیشناسد و او را محصور نکرد. ایشان فرد دغدغهمندی بود که همیشه نسبت به فلسطین و لبنان نگرانی داشت و از مشکلات آنها رنج میبرد. میگفت اگر روزی در قلب آمریکا و هر جای دیگر دنیا، اسلام در خطر باشد، بنابر تکلیف حضور پیدا خواهم کرد و برای جهاد و دفاع از اسلام حاضرم سر و جان بدهم. شهدا وظیفه سنگینی به دوش ما گذاشتهاند. ما باید بهعنوان رهروان شهدا اهدافشان را پیگیری کنیم. در این مسیر تلاش کرده و کوتاهی نکنیم. نباید اجازه دهیم که با شهادت شهدا کار تمام شود. حضور و مجاهدت در این میدان مبارزه باید ادامه داشته باشد. من به رزمندگان تیپ فاطمیون میگویم که هرگز روحیهتان را از دست ندهید.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: خاتون و قوماندان فاطمیون شهید علیرضا توسلی خاتون و قوماندان عنوان نویسنده نامه ها شهید توسلی زندگی نامه همسر شهید زندگی یک کتاب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۱۷۸۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتاب «ادب زندگی» منتشر شد
کتاب «ادب زندگی (خلاصه کتاب حلیة المتقین علامه مجلسی)» اثر محسن معینی در ۲۶۴ صفحه به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.
ادب برترین اخلاق، شرافت، و میراث و همنشین شمرده میشود و مایه کمال، ارزشمندی و زینت، و نشان خرد آدمی است. کتاب حلیة المتقین آمیزهای از اخلاق، احکام، اذکار و ادعیه و درمان به همراه داستانهای دلنشین با محوریت آداب اسلامی است؛ کتابی دربردارنده آداب خوراک، پوشاک، مسکن، خواب، سفر، ازدواج و فرزندآوری و تربیت فرزند و آموزههای طبی.
اثر حاضر بر آن است مطالب ارزشمند «حلیة المتقین» را با عباراتی کوتاهتر و دستهبندی روشنتر ارائه کند و مدعی است که با حجم اندک خود، عمده مطالب آن را در بر دارد.
ساختار اثر
این کتاب در ۱۴ باب تألیف شده است؛ باب اول با عنوان «آداب لباس و کفش» فضیلت آراستگی، لباسهای حرام و رنگهای مستحب و مکروه برای لباس را بررسی کرده و حکم لباس کفار و لباس جنس مخالف، آداب لباس نو و رنگ انواع کفش را مورد تأکید قرار داده است.
باب دوم با عنوان «آراستن و زیورآلات» انگشتر و دست و انگشتان مناسب برای آن، فضیلت عقیق و سفارش ۵ نگین برای مؤمنان را شرح داده و زیور طلا، نگاه در آینه و کیفیت خضاب را تبیین کرده است.
«آداب خوردن و آشامیدن» عنوان سومین باب از کتاب حاضر است که در آن ظروف ممنوع، آداب و اوقات غذا خوردن و آداب پس از غذا بررسی شده و فواید دانهها، سبزیها و میوهها، فضیلت و آداب میهمانی و آداب آب خوردن به رشته تحریر درآمده است.
نویسنده در باب چهارم با عنوان «ازدواج، خانواده و تربیت فرزند» فضیلت ازدواج و نهی از رهبانیت، آداب ازدواج و نماز و دعای زفاف و شب عروسی را بیان کرده و دوران بارداری، ولادت و نامگذاری، شیر دادن و تربیت فرزند و حقوق والدین را شرح داده است.
پنجمین باب از این کتاب با عنوان «مسواک، شانه، اصلاح و…» تراشیدن موی سر، محاسن و کندن موی بینی و بازی با ریش را تبیین کرده و ناخن گرفتن، دفن کردن ناخن و آداب شانه کردن را به نگارش درآورده است.
باب ششم با عنوان «بوی خوش و…» ضمن بررسی منشأ گیاهان و اشیای خوشبو، کراهت رد کردن بوی خوش و غالیه، فضیلت و آداب روغن مالیدن بر بدن، روغن بنفشه و آداب بوییدن گل را مورد تاکید قرار داده است.
«حمام و نظافت» عنوان هفتمین باب از کتاب مذکور است که در آن آداب ورود و خروج حمام، شستن سرو بدن و داروی نظافت تشریح شده و فاصله زمانی میان هر دارو کشیدن، برخی آداب نوره کشیدن و غسلها به رشته تحریر در آمده است.
باب هشتم با عنوان «خواب و بیداری، قضای حاجت» اوقات خواب، مکان و آداب خوابیدن و دعاهای قبل از خواب برای موارد خاص را بررسی کرده و نکاتی درباره خواب راست و دروغ و تعبیر خواب، بیداری شب و آداب قضای حاجت را بیان کرده است.
نویسنده در باب نهم با عنوان «بیماری و داروها» صبر بر بیماریها و ابتلایات، راههای درمان عمومی برای تمام بیماریها و ادعیه مشترک امراض با برخی داروهای مرکب را شرح داده و امراض درونی، قولنج، بادها، درد معده و سرفه، تعویذات سحر، گزندگان و… و تربت شریف امام حسین (ع) و بعضی ادویهها راه تبیین کرده است.
باب دهم با عنوان «آداب معاشرت» حقوق خویشان، غلامان و کنیزان، دوستی و دوستان و شاد نمودن و برآوردن حوائج مؤمنان را تشریح کرده و حقوق مؤمن غایب، کافر و ناصبی و اعمال حقوق محتضر و میت را بررسی کرده است.
باب یازدهم با عنوان «آداب مجالس» ضمن تبیین مصافحه، معانقه و بوسیدن، طریقه نشستن و وظایف صاحبخانه، آداب مجالست، ذکر خدا در مجالس و مشورت کردن را به رشته تحریر درآورده است.
دوازدهمین باب از کتاب حاضر با عنوان «خانه و آداب ورود و خروج» خانه وسیع، حکم نقاشی و مجسمه و آثار عبادت در خانه و عدم آن را بیان کرده و برخی پرندگان و حیوانات، خرید، ساخت و روشنایی خانه و آداب خارج شدن از خانه و ورود به آن را به نگارش درآورده است.
باب سیزدهم با عنوان «آداب حرکت سواره و پیاده، بازار، تجارت، زراعت و نگهداری چهارپایان» مَرکَب، آداب، ادعیه و اذکار سواری بر مرکب و نکاتی برای راه رفتن را شرح داده و آداب خریدن و نگهداری حیوان، تلاش برای کسب روزی و آداب زرع و کشت را مورد تأکید قرار داده است.
«سفر» عنوان چهاردهمین و آخرین باب از کتاب مذکور است که در آن زمانهای خوب و بد برای سفر، آداب و ادعیه شروع سفر و رفیقان سفر بیان شده و برخی آداب توقف و حرکت، نکاتی درباره سفر دریایی و آداب اسب تاختن و تیر انداختن مورد بررسی قرار گرفته است.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات